سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پاییز 1384 - به یاد شهدا...
بدترینِ برادرانت، شخص فریبکار چاپلوس است . [امام علی علیه السلام]
منوی اصلی

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی وبلاگ
پاییز 1384 - به یاد شهدا...
بایگانی
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384
موضوعات

اوقات شرعی
لینک دوستان

آه عاشقان
خیبر شکن
آن چهار نفر
مجنون ولایت
بی سیم چی
شهد شهادت
خاطرات جبهه
یاد یاران(رهپو)
اینجا نجف است
یاد یاران(مجاهدین)
ولایه
آوینی
شاهدان
سبکبالان
شهید آوینی
بچه های قلم

لوگوی دوستان

" alt="محبان مهدی عج - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
شیدای عشق

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
ارسال پیغام خصوصی
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
105589
بازدیدهای امروز وبلاگ
2
آمار بازدیدکنندگان

[گرفتن کد آمار وبلاگ ]

پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

مطالب زیر توسط قاسم اللهیاری نوشته شده است!

عنوان متن بر دشمن سید علی خامنه ای لعنت... یکشنبه 84 آذر 20 ساعت 9:22 عصر

ساقی امشب باده از بالا بریز       باده از خم خانه مولا بریز
باده ای بی رنگ و آتش گون بده         زان که دوشم داده ای افزون بده

ای انیس خلوت شبهای من می چکد نام تو از لب های من
محو کن در باده ات جام مرا کربلایی کن سرانجام مرا

یا علی درویش و صوفی نیستم

فاش میگویم که کوفی نیستم

یاعلی لعل عقیقی جز تو نیست

هیچ درویشی حقیقی جز تو نیست

لنگ لنگان طریقت را ببین مردم دور از حقیقت را ببین

مست مینای ولایت نیستم سرخوش از شهد ولایت نیستم

خیل درویشان دکان آراستند کام خود را تحت نامت خواستند

خلق را در اشتباه انداختند یوسف ما را به چاه انداختند

کیستند اینان رفیق نیمه راه وقت جانبازی به کنج خانقاه

فصل جنگ آمد تما شا گر شدند صلح آمد لاله پرپر شدند

دل به کشکول و تبرزین بسته اند بهر قتلت تیغ زرین بسته اند

موج ها از بس تلاطم کرده اند راه اقیانوس را گم کرده اند

یا علی بار دگر اعجاز کن

مشتهای کوفیان را باز کن

باز کن چشمان نازآلوده را بنگر این چشم نیاز آلوده را

باز گو شعب ابی طالب کجاست آن بیابان عطش غالب کجاست

تا ز جور پیروان بوالحکم سنگ طاقت را ببندم بر شکم

تشنگی در ساغرم لب ریز شد زخم تنهایی فساد انگیز شد

آتشی افکند بر جان و تنم کین چنین بر آب و آتش می زنم

تاول ناسور را مرحم کجاست مرحم زخم بنی آدم کجاست

مرحم ما جز تولای تو نیست یوسفی اما زلیخای تو کیست

شاهد اقبال در آغوش کیست؟ کیسه نان و رطب بر دوش کیست؟

کیست آن کس کز علی یادی کند بر یتیمان من امدادی کند

دست گیرد کودکان شهر را گرم سازد خانه های سرد را

ای جوانمردان جوان مردی چه شد? شیوه رندی و شبگردی چه شد؟

شیعگی تنها نماز و روزه نیست آب تنها در میان کوزه نیست

کوزه را پر کن ز آب معرفت تا در او جوشد شراب معرفت

حرف حق را ازمحقق گوش کن وز لب قرآن ناطق گوش کن

گوش کن آواز راز شاه را صوت اوصیکم به تقو الله را

بعد از او بشنو ونظم امرکم تا شوی آگاه بر اسرار خم

خم تو را سر شار مستی می کند بی نیاز از هر چه هستی می کند

هر چه هستی جان مولا مرد باش گرقلندر نیستی شبگرد باش

ای خروس بی محل آواز کن چشم خود بر بند و بالی بازکن

شد زمین لبریز مسکین و یتیم ما گرفتار کدامین هییتیم
با یتیمان چاره لا تقهر بود پاسخ سایل و لا تنهر بود

دست بردار از تکبر و ز خطا شیعه یعنی جود و انفاق و عطا
باده مما رزقنا هم بنوش ینفقون نوش و در انفاق کوش

هم بنوش و هم بنوشان زین سبو لن تنالوا البرحتی تنفقوا
یا علی امروز تنها مانده ایم در هجوم اهرمن ها مانده ایم

یا علی شام غریبان را ببین مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن زخم های کهنه را مرحم بزن

مشکها در راه سنگین می روند اشک ها از دیده رنگین می روند
مشکهای خسته را بر دوش گیر ا شکها را گرم در آغوش گیر

حیدرا یک جلوه محتاج توام دار برپا کن که حلاج توام
جلوه ای کن تا که موسایی کنم یا به رقص آیم مسیحایی کنم

یک دوگام از خویشتن بیرون زنم گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم ولی با یاد تو سر نهم بر دامن اولاد تو

شیعه یعنی شرح منظوم طلب از حجاز و کوفه تا شام وحلب
شیعه یعنی یک بیابان بی کسی غربت صد ساله بی دلواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر بار ش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل و احسان و وقار شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو می خواهی دلیل یاد کن از آتش و دست عقیل

جان مولا حرف حق را گوش کن شمع بیت المال را خاموش کن
این تجمل ها که بر خوان شماست زنگ مرگ و قاتل جان شماست

می سزد کز خشم حق پروا کنیم در مسیر چشم حق پر وا کنیم
این دو روز عمر مولایی شویم مرغ اما مرغ دریایی شویم

شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر بین نان خشک خود با یک اسیر
چیست حاصل زین همه سیروسلوک تاب وتاول چهره وچین وچروک

سالها صورت ز صورت باختیم تا ز صورت ها کدورت یافتیم
یک نظر بر قامتی رعنا نبود یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود

گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم از قلم نقش مرکب خوانده ایم
سوره ها خواندیم بی وقف و سکون کس نشد واقف به سر یسطرون

سر حق مستور مانده در کتاب عالمان علم صورت در حجاب
ای برادر عالمان بی عمل همچون زنبورند لاکن بی عسل

علمها مصروف هیچ و پوچ شد جان من برخیز وقت کوچ شد
از نفوذ نفس خود امداد گیر سیر معنی را ز مجنون یاد گیر

ای خوش آن جهلی که لیلایی شویم هر نفس لا گوی الایی شویم

تا به کی در لفظ مانی همچو من سیر معنی کن چو هفتادو دو تن

همچو یحیی گر نهی سر در طبق

می شود عریان به چشمت سّر حق

همچو یحیی گر نهی سر در طبق

می شود عریان به چشمت سّر حق

شیعه یعنی عشق بازی با خدا یک نیستان تک نوازی با خدا

شیعه یعنی هفت خطی درجنون شیعه طوفان میکند در کاف ونون
شیعه یعنی تندر آتش فروز شیعه یعنی زاهد شب شیر روز

شیعه یعنی شیر یعنی شیرمرد شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
شیعه یعنی تیغ تیغ مو شکاف شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی سابقون السابقون شیعه یعنی یک تپش عصیان وخون
شیعه باید آب ها را گل کند خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاست کربلا بارز ترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان بر سر نی جلوه رنگین کمان

از لب نی بشنوم صوت تو را صوت انی لا اری الموت تو را
یا حسین زلفت رها در باد شد وز شمیمش کربلا ایجاد شد

صبر کن نی از نفس افتاده است ناله بر دوش جرس افتاده است
کاروان بی میر و بی پشت و پناه در غل و زنجیر می افتد به راه

می رود منزل به منزل در کویر تا بگوید سرّ بیعت با غدیر
شیعه یعنی انتزاج نار و نور شیعه یعنی راس خونین در تنور

شیعه یعنی هفت وادی اظطراب شیعه یعنی تشنگی در شط آب
مادر موسی که خود اهل ولاست جرعه نوش از باده جام بلاست

در تب پژواک بانگ الرحیل می نهد فرزند بر دامان نیل

نیل هم خود شیعه مولای ماست اکمل اوییم و او اولای ماست


شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام

این سخن کوتاه کردم والسّلام


نظرات شما ( )

مطالب زیر توسط قاسم اللهیاری نوشته شده است!

عنوان متن سردار سپیده دم.... شنبه 84 آذر 12 ساعت 6:1 عصر

بسم رب الشهداوالصدیقین

سلام عمو جانم خوشا به حال تو ....خوشا به حال تویی که پرواز را برگزیدی و همراه با سینه سرخان مهاجر به سمت سبز بهار کوچ کردی .

اینک سال ها از فصل هجرت سرخ تو می گذرد و من که هنوز پرواز را نیا موخته ام لحظاتم را به یاد ابی تو که تا ملکوت پرکشیدی پیوند می زنم .اینک سالهاست که گنجینه خاطرات تو گرانبهاترین موجودی خرانه قلب من است گنجینه زوال ناپذیری که به ان می بالم و می دانم هرگز به یغما نخواهد رفت.

اکنون مدت هاست که تو رفته ای و من که مانده ام در حسرت دیدارت لحضه شماری می کنم و افسوس می خورم که نتوانسته ام پا به پای تو بیایم و سفر جاودانگی را تجربه کنم.

عمو محسن باور کن من از انهایی نیستم که هیچ گاه از ماشین حسابشان جدا نمی شوند و هرگز ((بیت المال))را با ((مال البیت))اشتباه نگرفتم و هیچ وقت نخواستم در کورس سرگیجه آور تاثر از این و ان سبقت بگیرم .

باور کن من هنوز سعی می کنم مثل تو غیرت داشته باشم و از ادم های بی رگ و ریشه خوشم نمی اید و گل سرخ را به گل های مصنوعی که از ان سوی اب می ایند و رنگ بومی ندارند ترجیح می دهم .

با ور کن من فراموشکار نیستم نمی گویم که کوتاهی نکرده ام شعار نمی دهم نمی خواهم برایت لیست بلند بالایی از کارهایم ردیف کنم حوصه ات را با حرفای پیش پا افتاده سر ببرم.فقط می گویم قرارمان را فراموش نکردم نکرده ام و به ارمانهاییم وفادارم.

شما این مطالب را به من و خانواده و دوستانت سفارش کردی در وصیتنامه خود اما شرمنده ام که عده ای از دوستانت قراری که تو با انها گذاشتی و از انها قول گرفتی فراموش کرده اند .عمو جانم التماس دعای شدیدا" فجیعا دارم شما هم ما را فراموش نکنید.

یادتان گرامی راهتان پُر رهروانشا الله

سردار شهید محسن اللهیاری


نظرات شما ( )

مطالب زیر توسط قاسم اللهیاری نوشته شده است!

عنوان متن نگاهی به حقیقت شهادت یکشنبه 84 مهر 24 ساعت 4:19 عصر

بسم رب الشهداوالصدیقین

نگاهی به حقیقت شهادت

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله)) انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ) و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند. (اَکْرُمُ المُوًتِ اَلْقُتْلُ)

شهادت همانا پایان دادن به فروغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی است برای رسیدن به هدفی که والاتر از حیات طبیعی است. شهادت پایان دادن به حیات طبیعی برای دفاع از ارزشهای انسانی در جامعه است. شهادت شکافتن کالبد جسمانی برای رسیدن به مقام شهود و حضور الهی است. شهادت رسیدن به مرتفع ترین قله های کمال و انسانیت است. با توجه به تعاریف فوق، کسی که مرگ شهادت را انتخاب می کند ((شهید)) نامیده می شود. شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.

تعریف مشترک و جامع برای شهادت این است که : شهادت عبارت است از زندگی در حال هشیاری، و آزادی در راه وصول به هدف عالی تر از زندگی طبیعی بواسطه شهادت. این خصیصه و پدیده ای است که همه شهدا دارای آن می باشند. در مقابل این مرتبه والای شهادت حداقل توصیفی که می توان برای شهادت در نظر گرفت عبارت است از اینکه : شهادت عبارت است از انقلاب درونی ناگهانی همراه با هشیاری و آزادی در پایان دادن به زندگی دنیوی و مادی و رسیدن به حیات طیبه.

شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. شهید با داشتن این حیات خود را موجی از مشیت خداوندی می داند که اگر سر بکشد و در اقیانوس هستی نمودار گردد، رو به هدف اعلا می رود و اگر فرود بیاید و کالبد بشکافد صدای این شکاف عامل تحرک امواج دیگر خواهد بود که آنهم جلوه ای دیگر از مشیت الهی می باشد. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می گوید :

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون

(169 آل عمران)

و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.

شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله)) انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ) و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند. (اَکْرُمُ المُوًتِ اَلْقُتْلُ)

شهادت همانا پایان دادن به فروغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی است برای رسیدن به هدفی که والاتر از حیات طبیعی است. شهادت پایان دادن به حیات طبیعی برای دفاع از ارزشهای انسانی در جامعه است. شهادت شکافتن کالبد جسمانی برای رسیدن به مقام شهود و حضور الهی است. شهادت رسیدن به مرتفع ترین قله های کمال و انسانیت است. با توجه به تعاریف فوق، کسی که مرگ شهادت را انتخاب می کند ((شهید)) نامیده می شود. شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.

تعریف مشترک و جامع برای شهادت این است که : شهادت عبارت است از زندگی در حال هشیاری، و آزادی در راه وصول به هدف عالی تر از زندگی طبیعی بواسطه شهادت. این خصیصه و پدیده ای است که همه شهدا دارای آن می باشند. در مقابل این مرتبه والای شهادت حداقل توصیفی که می توان برای شهادت در نظر گرفت عبارت است از اینکه : شهادت عبارت است از انقلاب درونی ناگهانی همراه با هشیاری و آزادی در پایان دادن به زندگی دنیوی و مادی و رسیدن به حیات طیبه.

شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. شهید با داشتن این حیات خود را موجی از مشیت خداوندی می داند که اگر سر بکشد و در اقیانوس هستی نمودار گردد، رو به هدف اعلا می رود و اگر فرود بیاید و کالبد بشکافد صدای این شکاف عامل تحرک امواج دیگر خواهد بود که آنهم جلوه ای دیگر از مشیت الهی می باشد. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می گوید :

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون

(169 آل عمران)

و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.

شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هست

تی


نظرات شما ( )

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ